سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را از ایمان پرسیدند ، فرمود : ] ایمان ، شناختن به دل است و اقرار به زبان و با اندامها بردن فرمان . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط محمدامیرتوحیدی در 89/1/28:: 5:36 عصر
تفاوتهاى جنسى, یا فضایل موهبتى

قرآن, دو جنسیت (مذکر) و (مؤنث) را نا همگون و این تفاوت را جزء مقدرات و آفرینش الهى دانسته است:
(و أنّه خلق الزوجین الذکر و الأنثى) نجم / 45
و او جفت نر و ماده را آفرید.
(و لیس الذکر کالأنثى) آل عمران / 36
و مرد و زن مثل یکدیگر نیستند.
ویژگیهاى متفاوت جسمى, روحى و احساسى در زن و مرد که جنسیت آنها را مى سازند ارزشهاى موهبتى هستند که با راز و رمز خاص و آثار شناخته شده در وجود آن دو به ودیعت نهاده شده اند.

ویژگیهاى مرد

اساسى ترین ویژگیهاى مرد از نگاه دانشمندان و روان شناسان عبارتند از:
1) مرد, توان و قدرت جسمى بیشترى دارد و این زمینه تحمل مسؤولیتهاى سنگین تر و دشوار تر زندگى زناشویى را در وى فراهم آورده است 35
2) مرد, سرد مزاج تر است 36 و آمادگى او براى اقدام خردمدارانه و آینده نگرانه به جاى اقدامات احساسى و واکنشى بیشتر است. چنین ویژگى زمینه واگذارى مسؤولیت تدبیر زندگى زناشویى و امر طلاق رجعى را بر عهده او فراهم آورده است. خونسردى مرد به او این اجازه را مى دهد که به هزینه سنگین طلاق و ازدواج که همه بر عهده خود اوست بیندیشد, از اقدام سلیقه اى اجتناب نماید و در صورت ناچارى با رعایت عدالت و احسان, انحلال زندگى مشترک را بر گزیند.
3) مرد, کانون خانواده را کانون آسایش, رفع خستگى و فراموشخانه گرفتارى هاى بیرون مى شناسد 37. نادیده انگاشته شدن این نیاز و انتظار از سوى زن, یکى از عوامل گشت و گذار بى هدف یا هوس آلود مرد در بیرون منزل است.
قرآن با صراحت از این نیاز مرد یاد نموده و بر آورده شدن آن را توسط همسر از جلوه هاى قدرت الهى شمرده است:
(و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا إلیها) روم / 21
و یکى از آیات الهى براى شما این است که از جنس شما جفتهایى آفرید تا در بر آنان آرامش خود را باز یابید.
وقتى که مرد از محیط کار و یا انجام مسؤولیت سنگین به خانه باز مى گردد و ناگهان با جاى خالى زن یا با سیماى گرفته و وضع آشفته او روبه رو مى شود تلخکامى و خستگى سنگینى به او هجوم مى آورد. چنین توقعى مى تواند جزء عوامل توصیه هاى اخلاقى زیر باشد: زن با اجازه شوهر بیرون رود و هنگام رفت و آمد شوهر, از بدرقه و استقبال او دریغ نورزد.
4) مرد خواستار زیبایى, تجمل و دلربایى زن است 38; زن آشنا با روحیه مرد, مى تواند با برآورده نمودن چنین خواسته هایى به میزان وابستگى مرد به منزل افزوده گشت و گذار بى هدف او را محدود نماید.
روایاتى که در زمینه آرایش و پیرایش زن وارد شده39 به گونه اى با این نیاز روحى و جنسى مرد در ارتباط است.
5) ابتدایى و تهاجمى بودن نیاز جنسى مرد, دیگر ویژگى او را تشکیل مى دهد,40 بر همین اساس او خود را مظهر نیاز41,طلب, عشق و تقاضا مى شناسد.42
سرعت جوشش شهوت, در مرد با تقوا سبب گریز و پرهیز از اماکن حضور زنان زیبا روى مى شود. همین عامل از مرد بى بند وبار, شکارچى بى رحمى مى سازد که عفت عمومى را تهدید مى کند.
با توجه به وضعیت جنسى مرد و خطرسقوط او در دام بى بند وبارى و نیز اهتمام به عفت عمومى, قرآن حرمت نگاه به نامحرم, ضرورت حجاب و حرمت ارائه زیورآلات زن … را مطرح مى نماید:
(قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم) نور / 30
به مردان با ایمان بگو که چشمان خود را از نگاه به نامحرم بپوشند.
(قل للمؤمنات یغضضن من أبصارهن …ولا یبدین زینتهنّ إلاّ ما ظهر منها ولیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ ولا یبدین زینتهنّ إلا لبعولتهنّ…) نور / 31
به زنان با ایمان بگو چشمان خود را از نگاه به نامحرم ببندند … و زیور ناپیداى خود را آشکار نسازند و مقنعه هاى خویش را بر گریبان خود بیندازند و زیورشان راجز براى شوهران خود آشکار ننمایند.
و از سوى دیگر به زن توصیه شده است که اشباع جنسى مرد را به عنوان یک اولویت استثنایى بشناسد 43و بدین وسیله از بحرانهاى خانوادگى ناشى از محرومیت جنسى مرد پیشگیرى نماید.
6) مرد در مقایسه با زن غیرتمندتر است, (غیرت همان غریزه تملک است که با رقابت, سخت تر گشته است, … مرد نگران و مضطرب است که مبادا کسى پیش از او زنش را تصرف کرده باشد, ولى این نگرانى و اضطراب در زن کمتر است) 44 وقتى که غریزه غیرت با آگاهى مرد از روان شناسى و خصلت شهوت پرستى مردان, همراه مى گردد نگرانى او افزایش مى یابد و به همین دلیل خارج شدن زن از خانه بویژه در سالهاى جوانى براى شوهر تشویش عمیقى را به دنبال دارد.
مى توان قانون تک همسرى براى زن و تعدد ازدواج مرد را در ارتباط با غیرت شدید مرد و نبود همانند آن در زن مرتبط دانست, مرد رضایت نمى دهد که زن شوهر دار همسر او باشد, ولى زن به آسانى به عقد مرد متأهل در مى آید.

ویژگیهاى زن

1) زن در کنار لطافت و جاذبه ظاهرى از لطافت روحى و رقت قلب بیشتر برخوردار است, 45 زود تر از مرد هیجانى شده46 اسیر احساسات مى گردد, 47 (هیجان که حالت روانى پیچیده است … علائم روانى آن به شکل آشفتگى واضطراب پدیدار مى شود … روى فعالیت ذهنى تأثیر دارد, فرد هیجانى دقت عادى و تمرکز را از دست مى دهد و چه بسا بدون تأمل در عواقب رفتار, به هر عملى دست مى زند.)48
در متون دینى توجه خاصى به این ویژگى عاطفى زن دیده مى شود:
امام سجاد مى فرماید:
(من شأن النساء الرقة والجزع, فلم تملک نفسها.)49
حال زنان نازکدلى و آشکار نمودن غم در گرفتارى ها است, که درنتیجه آن اختیار از دست مى دهد.
(أو من ینشّؤا فى الحلیة و هو فى الخصام غیر مبین) زخرف / 18
آیا کسى [را شریک خدا قرار مى دهند ] که در زر و زیور پرورش یافته و هنگام خصومت بیان روشن ندارد.
ناکارآمدى گویش زن به هنگام خشم و ناتوانى او از استدلال, ناشى از عاطفى بودن اوست. 50 امام على (ع) در این رابطه مى فرماید:
(شدة الغضب تغیّر المنطق و تقطع مادة الحجة و تفرق الفهم.) 51
اوجگیرى خشم, گفتمان را دگرگون مى کند, ماده استدلال را مى گسلد و فهم را آشفته مى سازد.
(لا تهیّجوا النساء بأذى.) 52
زنان را با آزار, هیجانى نکنید.
(فالطفوا لهنّ على کل حال, لعلّهنّ یحسنّ الفعال.) 53
در همه حال با زنان رفتار ملایم داشته باشید, تا نیک کردارى آنان امکان پذیر گردد.
در روایتى از امام باقر (ع) نقل شده است که پیامبر(ص) فرموده است:
(لأنهنّ کافرات الغضب مؤمنات الرضا.)54
زنان را خشم به کفر مى کشاند و رضا در خط ایمان نگه مى دارد.
برخى از دانشمندان نیز سرعت هیجان و جوشش احساسات زنان را خاستگاه سست اندیشى آنان دانسته و جهت کاهش دغدغه خاطر و تحفظ بر اعتدال آنان, اظهار علاقه و همیارى مردان را اجتناب ناپذیر مى شناسند:
(عدم رشد عقلى در برخى اندیشه ها از بزرگ ترین نقطه ضعف هاى شخصیت زن به حساب آمده است, امرى که عامل نا استوارى و غیر قابل اعتماد بودن شخصیت زن شمرده شده و سبب مى شود دیر یا زود نتواند معنویات و کمالات را که به دست مى آورد نگاه دارد, و بر اثر دخالتهاى عاطفى عقل از مسیر خودش انحراف یابد.)55
خانم نویسنده اى به نام (لامبر) مى نویسد:
(در زن قدرت عقل ناقص است, زیرا عاطفه قدرتمندش او را بازى مى دهد.) 56
روان شناسى به نام خانم (کلیودالسون) اظهار مى دارد:
(خانمها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. بسیارى دیده شده که خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابرى مى کنند, بلکه گاهى در این زمینه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانمها احساسات شدید آنها ست به همین دلیل باید قبول کنند که به نظارت آقایان نیاز دارند.)57
زن به دلیل زود رنجى شدید که از لطافت روحى او سر چشمه مى گیرد, به همان اندازه که از خشونت مرد نگران است به علاقه و حمایت او نیاز دارد, در پى تسخیر دل اوست و اظهار محبت او را جزء خاطرات فراموش ناشدنى خود قرار مى دهد:
در روایتى پیامبر(ص) مى فرماید:
(قول الرجال للمرأة إنّى أحبّک لایذهب من قلبها أبدا.)58
اظهار دوستى مرد به زن هیچ گاه از یاد او نمى رود.
امام على (ع) مى فرماید:
(المرأة تکتم الحبّ أربعین سنة)59
زن تا چهل سال اظهار دوستى را در دلش نگه مى دارد.
شهید مطهرى در توضیح این مطلب و آثار تربیتى عشق به زن مى گوید:
زن مى خواهد قلب مرد را در اختیار داشته باشد و مرد حامى و مدافع او باشد 60. علاقه و محبت اصیل و پایدار زن همان است که به صورت واکنش به علاقه و احترام مرد نسبت به او وجود مى آید, از این رو علاقه زن به مرد, معلول علاقه مرد به زن است … طبیعت, کلید محبت هر دو طرف را در اختیار مرد قرار داده است.61
ویل دورانت در این رابطه اظهار مى دارد:
(زن فقط وقتى زنده است که معشوق باشد و توجه به او مایه حیات اوست.)62
در هر صورت زن موجود عاطفى است و عاطفى بودن او یک ارزش است نه کاستى, ولى بى توجهى به این حالت خطر خروج او را ازمسیر اعتدال افزایش مى دهد.
براین اساس گفته شده است: اگر طلاق در دست زن مى بود همیشه نظام خانوادگى در معرض خطر انحلال قرار داشت و کوچک ترین بى توجهى اقدام عملى زن را در پى مى آورد.63 و نیز ضرورت گواهى دو زن به جاى یک مرد با توجه به همین واقعیّت قابل توجیه مى باشد.64
2. علاقه به مادر بودن از دیگر ویژگى هاى زن است که ازحمایت قدرت عاطفه او برخوردار است و براساس آن, نمایش بزرگ و اعجازآمیز زاد و ولد و بقاى نوع بشر و جریان حیات انسانى تداوم پیدا مى کند و رنج باردارى, زایمان, شیردهى و مراقبت نوزاد تحمل پذیر مى نماید.
قرآن گویا وجود این حس را در زن پذیرفته و به قصد احترام به مقام مادر, تقدیس حس مادرى, یادآورى رنجهاى مادر و اهمیّت مادر تمام وقت مى گوید:
(و وصّینا الانسان بوالدیه حملته أمّه وهناً على وهن و فصاله فى عامین أن اشکرلى و لوالدیک إلیّ المصیر)لقمان/14
و انسان را نسبت به پدر و مادرش سفارش کردیم, مادرش او را در دوران حاملگى و ضعفهاى مضاعف حمل کرد و او را دو سال شیر داد ـ که سپاسگزار من و پدر و مادرش باشد که بازگشت به سوى من است.
مادریِ تمام وقت که امروز در حوزه زیست شناسى و روان شناسى در صورت مصونیت مادر از تنش و اضطراب به عنوان عامل رشد سالم قواى روحى و ذهنى و سلامت جنین درآینده مطرح است,65 از عوامل واگذارى مسؤولیت تأمین نفقه و هزینه زندگى زن به عهده مرد شناخته شده است,66 و در صورت انحلال ازدواج و مطلقه شدن زن نیز مرد وظیفه دارد هزینه زندگى زن باردار را بپردازد و در زمان شیرخوارگى کودک نیز اجرت او را به صورت کامل بدهد:
(و إن کنّ أولات حمل فأنفقوا علیهنّ حتّى یضعن حملهنّ فإن أرضعن لکم فآتوهنّ أجورهنّ)طلاق/6
و به زنان مطلقه اگر باردار باشند تا وقت وضع حمل, نفقه دهید آن گاه اگر فرزند شما را شیر دادند اجرت آنها را بدهید.
3. علاقمندى به آرایش, زیبایى و تجمل سومین فضیلت موهبتى زن است.67 قرآن دراین رابطه مى فرماید:
(أو من ینشّؤا فى الحلیة و هو فى الخصام غیرمبین)زخرف/18
آیا کسى [را شریک خدا قرار مى دهند] که در زیور پرورش یافته…
تجمل گرایى که به صورت طبیعى مورد علاقه زن است مرز معینى ندارد و ممکن است آن زنان در تدارک و نمایش گرفتار افراط گردند و استعداد و خرد خود را ابزار انحصارى این گرایش قرار دهند. و به همین دلیل على(ع) فرمود: (عقول النساء فى جمالهنّ.)68
قرآن حس تجمل گرایى زن را که تجلى گاه آن محیط زندگى خانوادگى مى باشد و به برکت آن خشکى و یکنواختى زندگى تبدیل به طراوت و جاذبه هاى هنرى مى شود, مشروط کرده است به این که درمعرض دید نامحرمان قرار نگیرد و تعادل نظام خانواده و جامعه را بر هم نزند:
(و لایبدین زینتهنّ إلاّ ما ظهر منها)
زنان جز آنچه آشکار است از زیورآلات شان را ننمایانند.
(و لایبدین زینتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو آبائهنّ…)
زنان زینت خود را جز براى شوهران و پدران ارائه ندهند.
(ولایضربنّ بأرجلهنّ لیعلم مایخفین من زینتهنّ)نور/31
زنان به قصد آگاهى دادن نسبت به زینت ناپیداى خود پاى کوبى نکنند.
فلسفه حجاب و محدودیتهایى از این نوع, به منظور مصونیت عفت عمومى در جامعه است. به همین دلیل خطاب قرآن متوجه زنان جوان است و سالخوردگان که مورد رغبت نیستند مشمول همه مراتب حجاب نمى باشند.
(یا أیها النبى قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک أدنى أن یعرفن فلایؤذین)احزاب/59
اى پیامبر! به همسران, دخترانت و زنان مؤمنان بگو که روپوش هاشان را بر خود بگیرند, این نزدیک تر است به این که آنان اهل صلاح شناخته شده و از آزار به دور بمانند.
(فلاتخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض)احزاب/32
پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید تا مایه طمع هواپرستان شود.
(و اذا سألتموهنّ متاعاً فاسئلوهنّ من وراء حجاب ذلک أطهر لقلوبکم و قلوبهنّ)احزاب/53
وهرگاه از زنان پیامبر(ص) چیزى خواستید, از پشت پرده بخواهید این سبب پا کى بیشتر دلهاى شما و آنان است.
(و القواعد من النساء اللاتى لایرجون نکاحاً فلیس علیهنّ جناح أن یضعن ثیابهنّ غیرمتبرّجات بزینة)نور/6
زنان سالخورده که از عادت و زاد و ولد بازمانده و امیدى به ازدواج ندارند, مجازند که جامه [روپوش و چادر] نزد نامحرمان برگیرند, مشروط بر این که تجملات و زینت شان را آشکار نکنند.
امام صادق(ع) مى فرماید:
(کان أمیرالمؤمنین یسلّم على النساء, و کان یکره أن یسلم على الشابّة منهن و یقول أتخوّف أن یعجبنى صوتها فیدخل علیّ أکثرممّا طلبت من الأجر.)69
امیرمؤمنان(ع) سیره اش بود که بر زنان سلام مى کرد و خوش نداشت بر زنان جوان سلام کند و مى گفت: مى ترسم که صداى آنها مرا تحت تأثیر قرار دهد و بدین وسیله بیش از پاداشى که در پى آن هستم ضرر ببینم.
4. زنان بیشتر به خود و زندگى خانوادگى خود مى اندیشند. شوپنهاور مى نویسد:
(زن همه چیز را از نظرخود مى نگرد, همه چیز در نظر او شخصى است و وسیله اى براى غایات و اهداف خصوصى.)70
ویل دورانت ادعا دارد:
(توجه زن به امور خانوادگى است. محیط او معمولاً خانه خودش است… اگر گاهى در سالهاى جوانى مفتون عبارات و اصطلاحات سیاسى مى گردد و احساس خود را به همه جنبه هاى انسانى بسط مى دهد, پس از یافتن شوهر وفادارى, از تمام آن فعالیتها چشم مى پوشد و به سرعت خود و شوهرش را از فعالیت هاى عمومى بیرون مى کشد و به شوهرش یاد مى دهد که حس وفادارى شدید خود را به خانه محدود کند.)71
خانم (لامبر) که مى گوید (ما زنان افکارمان در مسائل اجتماعى ارتباط و پیوستگى ندارد)72 نیز معناى سخنش این است که زنان انگیزه لازم را براى پرداختن به مسائل بیرونى ندارند, نه این که توان انجام این نوع مسؤولیت را ندارند.
چه بسا قرآن که مى فرماید: (یا ایها الذین آمنوا إنّ من أزواجکم و أولادکم عدوّاً لکم فاحذروهم) (تغابن/14) نظر به این معنى داشته باشد که خصلتها و گرایشهاى طبیعى همسران, مى تواند تأثیرگذار بر مردان باشد و آنان را که باید مسؤولیت پذیر در صحنه جامعه باشند, به دلیل شفقت به زن و فرزند تحت تأثیر انگیزه هاى انحصارگرایانه و بازدارنده قراردهد.73
تفاوتهاى یادشده در حقیقت مزایا و فضایل موهبتى و خدادادى هستند که در زن و مرد وجود دارند, ولى قرب و منزلت بیشتر یکى را بر دیگر نزد خداوند ثابت نمى کند, چون اراده و اختیار در پیدایش آنها نقش ندارد, البته هر کدام وسیله دست یابى به فضایل اکتسابى و ارزشى مى باشد.74
از نگاه بسیارى جمله (ولاتتمنّوا مافضّل الله به بعضکم على بعض للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب ممّااکتسبن)(نساء/32) و (بما فضل الله بعضهم على بعض)(نساء/34) به فضیلت بودن و موهبتى بودن تفاوتها و ویژگیهاى جنسى در زن و مرد نظر دارد.75
مزایاى یادشده علاوه براین که هر کدام وسیله اى است براى کسب فضیلت ارزشى مناسب با خود, تدبیرى است الهى در راستاى طبیعى سازى زندگى خانوادگى با جبران کاستى جسمى و روحى هر کدام از زن و مرد با برترى جسمى و روحى دیگرى,76 تسخیر و به کارگیرى هر یک از سوى دیگرى, و پرجاذبه تر جلوه نمودن هر کدام براى دیگرى.77
شهید مطهرى در این باره مى نویسد:
(براى این که طرح وحدت کاملاً عملى شود و جسم و جان آنها را [زن و مرد را] بهتر به هم بپیوندد, تفاوتهاى عجیب جسمى و روحى در میان آنها قرار داده است و همین تفاوتهاست که آنها را بیشتر به یکدیگر جذب مى کند, عاشق و خواهان یکدیگر قرار مى دهد, اگر زن داراى جسم و جان و خلق و خوى مردانه بود, محال بود که بتواند مرد را به خدمت خود وادارد و او را شیفته وصال خود نماید و اگر مرد همان صفات جسمى و روانى را مى داشت که زن دارد ممکن نبود زن او را قهرمان زندگى خود حساب کند).78
بدین ترتیب هر مزیت موهبتى در هر کدام از زن و مرد مى تواند پاسخگوى نیاز طبیعى در دیگرى باشد, نیاز طبیعى سبب حق طبیعى و فطرى در دو جنس مذکر و مؤنث است. مزیت طبیعى فلسفه واگذارى تکلیف و مسؤولیت شرعى در زندگى زناشویى است, به تعبیر شهید مطهرى:
استعدادها و نیازهاى ناهمگون در زن و مرد, سندى است براى حقوق طبیعى و تکالیف شرعى آنها.79

تساوى حقوق زن ومرد

ظاهر قرآن از تساوى حقوق زن و مرد در زندگى زناشویى پرده بر مى دارد, یعنى اقتدار, سلطه و امتیازى که به نفع زن اعتبار شده هم سنگ آن چیزى است که به نفع مرد لحاظ شده است, هر چند ممکن است در پاره اى از مصادیق, تفاوت هایى دیده شود; مثل حق نفقه که مرد ملزم به رعایت آن است و حق تبعیت در سکونت که زن باید بدان متعهد باشد, زیرا قرآن مى فرماید:
(و لهنّ مثل الذى علیهنّ)بقره/228
براى زنان حقوقى است, مانند آنچه بر ایشان هست.
در میان واژه هایى که براى اثبات همانندى بین دو چیز به کار مى رود, کلمه (مثل) از گستره معنایى خاصى برخوردار است, زیرا (ندّ) تنها در مقام بیان شباهت گوهرى, (شبه) تنها براى بیان همانندى کیفى, (مساوى) فقط براى بیان تشابه در کمیت و اندازه, و (شکل) براى بیان تنها همانندى در مساحت به کار مى رود, ولى (مثل) همه این موارد را پوشش مى دهد به همین جهت درمورد ذات بارى تعالى که در هیچ یک از جهات یادشده همانند ندارد, نفى (مثل) شده است (لیس کمثله شىء).80
بر این اساس حقوق زن نباید از نظر چند و چون کمتر از حقوق مرد باشد.
بین مفسران همواره کسانى بوده اند که از آیه (لهنّ مثل الذى علیهنّ) حقوق برابر زن و مرد در زندگى زناشویى را نتیجه گرفته اند.
ابن عباس مى گوید:
(دوست دارم براى همسرم آرایش کنم, همان گونه که دوست دارم او براى من خود را بیاراید, و نمى پسندم که تمام حقوقى که بر عهده او دارم استیفا کنم تا رعایت تمام حقوق او بر من واجب شود, زیرا خداوند مى فرماید: (و لهنّ مثل الذى علیهنّ و للرجال علیهنّ درجة)81.)
درجاى دیگر همین آیه را این گونه توضیح مى دهد:
(معناى آیه این است که مردان به همزیستى و معاشرت نیک و بر اساس معروف با زنان الزام شده اند, همان گونه که بر زنان لازم است که به تکالیف الهى واجب و سودمند به حال شوهران عمل کنند.82
ابن زید گفته است:
(مردان در مورد زنان تقواى الهى را پیشه کنند, همان گونه که زنان ملزم به رعایت تقواى الهى درمورد مردان هستند.)83
طبرى مى گوید:
(مردان از ضرر رساندن به زنان دورى نمایند, همان گونه که زنان موظف به دورى از ضرر رساندن به شوهران مى باشند.)84
ابن کثیر نیز همانندى حقوق متقابل زن و مرد را از این آیه فهمیده, مى نویسد:
(حقوق زنان همانند حقوق مردان است, پس هر کدام از آن دو بایستى بر اساس معروف واجبى را که بر عهده دارد ادا نماید.)85
عبده از مفسران قرن بیستم مى نویسد:
آیه (و لهنّ مثل الذى علیهنّ) ترازویى است در دسترس مرد تا در تمام شؤون و احوال, برخورد با همسرش را مورد سنجش قرار دهد. پس اگر چیزى را از همسرش خواست به خاطر آورد که در مقابل آن بایستى به سود وى وظیفه اى انجام دهد… مراد این است که حقوق آن دو همسان است… همان گونه که در گوهر, عقل و احساس مانند یکدیگرند.)86
مؤلف (الفرقان فى تفسیر القرآن) نیز بر همانندى حقوق زن ومرد تأکید مى کند, بر اساس آیه (و لهنّ مثل الذى علیهنّ) با افزودن این دو نکته که جمله (و للرجال علیهنّ درجة) نمى تواند استثنا باشد و روایتى که فزونى حق مرد را بر حق زن مطرح مى کند مخالف صریح آیه مماثلت است.87
مراد خداوند از (وللرجال علیهنّ درجة) و رابطه آن با مفهوم (و لهنّ مثل الذى علیهنّ) مورد توجه نخستین مفسران نیز بوده و از آن فضل و احسان مى فهمیده اند که به اراده و انتخاب انسان بستگى دارد, نه برترى حقوقى.
ابن عباس مى گوید (دوست ندارم تمام حقوقم را که همسرم ملزم به رعایت آنهاست استیفا کنم, زیرا خداوند مى فرماید: (و للرجال علیهنّ درجة).
عطیه از مفسران عصر تابعان, این سخن ابن عباس را سخن زیباتر و برتر مى شناسد.88
ابن جریر طبرى نیز مى گوید: برترین تلقى ها از آیه (و للرجال علیهنّ درجة) تلقى ابن عباس است که بر اساس آن, مراد خداوند از (درجة) این است که مرد بخشى از حقوق خود را ببخشد ولى تمام حقوق همسرش را رعایت نماید, زیرا خداوند, نخست فرموده است (و لهنّ مثل الذى علیهنّ) و سپس مردان را دعوت نموده که فضیلت خود را با چشم پوشى از بعض حقوق خود بر زنان اثبات نماید.89
ازمحققان معاصر نیز کسانى چون دکتر محمد البهى و شیخ شمس ا لدین دیدگاه ابن عباس را تأیید مى کنند.90
واقعیت این است که در قرآن موردى وجود ندارد که در آن به صورت واضح, از برترى حقوقى یا فضیلت موهبتى خارج از دایره اراده و اختیار انسان تعبیر به درجه شده باشد, بلکه بیشتر واژه (درجه) یا (درجات) اشاره یا صراحت در منزلت دنیوى یا اخروى اى دارد که اراده و عمل انسان زاینده آن باشد.
(الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل الله بأموالهم و أنفسهم أعظم درجة عندالله)توبه/20
آنان که ایمان آورده و هجرت نموده اند و بامال و جان خود در راه خدا جهاد کرده اند, منزلت عظیمى نزد خدا دارند.
(لکلّ درجات ممّا عملوا)انعام/132 و احقاف/19
براى همه, منزلتهایى هست که ناشى از کارهاى آنان است.
بنابراین برداشت ابن عباس از آیه مورد بحث با فهم سیستمى واژگان قرآن, سازگارى بیشتر دارد و تفسیر (درجه) ویژه شوهران به فضیلت اکتسابى خردپذیرتر مى نماید, در نتیجه نسبت دادن برترى حقوق در زندگى زناشویى به قرآن پشتوانه محکم ترى دارد.
برابرى زن و مرد در حقوق و التزام هر کدام به وظایف خود, سودرسانى دوسویه و همسان آنها را در پى دارد که قرآن و سنت در مورد آن این گونه سخن مى گوید:
(هنّ لباس لکم و أنتم لباس لهنّ)بقره/187
زنان پوشش شما مردان و شما پوشش زنان هستید.
زن و مرد به دلیل سودمندى و مصونیت بخشى دوسویه و همسان به لباسى مى مانند که یکدیگر را پوشش مى دهند.91

معناى (قوّام بودن)

برپایه مطالب گذشته, قوامیت برمبناى وظایف مرد وحقوق زن قابل تفسیر مى نماید و معناى لغوى (قوّام) نیز این ادعا را تأیید مى کند.
اهل لغت همه از درمحافظت وکارپردازى در توضیح واژه (قوّام) و قوامیت مرد سود برده اند, مفسران نیز بیشتر ذیل آیه (الرجال قوّامون) به نقل این دیدگاه مشترک لغت شناسان پرداخته اند, به عنوان نمونه ابن منظور مى نویسد:
(قد یجىء القیام بمعنى المحافظة و الاصلاح, و منه قوله (الرجال قوّامون على النساء).)92
(قیام) گاهى به معنى محافظت و اصلاح مى آید. از همین قبیل است سخن خداوند که مى فرماید: مردان قوّام بر زنان هستند.
(و قیّم المرأة زوجها فى بعض اللغات لانّه یقوم بأمرها و ماتحتاج الیه. قال الفراء… و القوّام, المتکفل بالأمر.)93
قیّم زن, شوهر اوست در برخى از اصطلاحات, چون شوهر به کار او مى پردازد و به نیازهایش رسیدگى مى کند. فرّاء گفته است… قوّام یعنى کسى که کارى را به عهده مى گیرد. (قام الرجل على المرأة صانها و قام بشأنها)94
قوّامیت مرد بر زن یعنى به او مصونیت داد و به امور او پرداخت.
راغب اصفهانى مى نویسد:
(القیام و القوّام اسم لمایقوم به الشىء أى یثبت, کالعماد و السناد لما یعمد و یسند به کقوله (و لاتؤتوا السفهاء أموالکم التى جعل الله لکم قیاماً)(نساء/5) أى جعلها مما یمسککم, و قوله (جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاماً للناس)(مائده/97) أی… یقوم به معاشهم و معادهم… و قوله (دیناً قیماً) (انعام/161), أى ثابتاً مقوّماً لأمور معاشهم و معادهم… (الحیّ القیوم) اى القائم الحافظ لکل شىء و المعطى له ما به قوامه)95.
قیام و قوام, نام چیزى است که سبب ثبات چیزى شود, مانند عماد و سناد که نام وسیله پایدارى و استحکام مى باشد, مانند این آیه: (مال خود را که خداوند وسیله قیام قرار داده به سفیهان ندهید) یعنى آن را وسیله نگهدارى شما قرارداده است. و این آیه: (خداوند کعبه یعنى بیت الحرام را وسیله قیام مردم قرار داده است) یعنى معیشت و معاد مردم بر آن استوار است. و خداوند مى فرماید: (دین بر پادارنده) یعنى ثابت و برپا دارنده امور مربوط به معاش و معاد انسانها. (الحى القیوم) یعنى کسى که به محافظت هر چیز پرداخته و وسیله پایدارى را دراختیار او قرار مى دهد.
فخررازى که سنتى ترین نگاه را به حق سرپرستى شوهر دارد, در مقام تحقیق لغوى (قوامون) با اهل لغت همسویى دارد:
(القوّام اسم لمن یکون مبالغاً فى القیام بالأمر, یقال هذا قیّم المرأة و قوّامها, للذى یقوم بأمرها و یهتمّ بحفظها.)96
قوّام اسم است براى کسى که با جدیت به کارى مى پردازد, وقتى گفته مى شود این قیّم این زن است, مراد کسى است که به کار او مى پردازد و به نگهدارى او اهتمام مى ورزد.
در بیشتر پژوهشها و تحقیقات به عمل آمده, معناى محافظت, اصلاح و کارپردازى یا در ابهام باقى مانده و یا این که تفسیر به سختگیرى ها و محدودیت هاى تحکم آمیز شده است در صورتى که چارچوب قرآنى قوامیت مرد, کوچک ترین زمینه اى را براى زورگویى باقى نمى گذارد, زیرا عمده ترین شاخصهاى کارپردازى یا قوّامیت عبارتند از:
1. قرآن قوامیت را تنها در دایره عدالت و رضایت خداوند مجاز مى داند:
(یا ایها الذین آمنوا کونوا قوّامین بالقسط)نساء/135
اى مؤمنان! پیوسته به عدالت قیام و کارپردازى کنید.
(یا ایها الذین آمنوا کونوا قوّامین لله) مائده/8
اى مؤمنان! همیشه براى رضاى خداوند قیام کنید.
(فإن خفتم ألاّتعدلوا فواحدة)نساء/3
اگر بیم دارید ازاین که به عدالت رفتار نکنید, پس به یک زن بسنده کنید.
2. معیار دوم قوامیت مرد, (معروف) است که هیجده بار در قرآن به عنوان مبناى برخورد مرد با زن به کار رفته است.
(و عاشروهنّ بالمعروف) نساء/19
با زنان رفتار شایسته داشته باشید.
مرحوم طبرسى در توضیح آیه مى نویسد:
(مقصود همزیستى مطابق فرمان خداوند است که اداى حقوق زن باشد; مانند حق بهره ورى جنسى, پرداخت نفقه و کار و سخن زیبا. (معروف) این است که آزار جسمى و گفتارى نسبت به زن روا ندارد, خوش زبان و گشاده رو باشد.)97
امام صادق(ع) مى فرماید:
(اذا اراد الرجل أن یتزوّج المرأة فلیقل: أقررت بالمیثاق الذى اخذ الله: (فإمساک بمعروف او تسریح باحسان) 98
هرگاه مردى بخواهد با زنى ازدواج کند باید بگوید: مى پذیرم بر اساس پیمانى که خدا گرفته است, یعنى زن را به خوبى نگه داشتن یا با شایستگى رها کردن.
در ذیل آیه (و کیف تأخذونه و قد أفضى بعضکم إلى بعض و أخذن منکم میثاقاً غلیظاً)(نساء/21), مفسران شیعه و سنى مى گویند, مقصود از پیمان استوار, جمله (فإمساک بمعروف أو تسریح باحسان) است.99
زیباترین تعریف براى معروف, تعریف تمثیلى امام حسین(ع) است که در آن آمده است:
(فلورأیتم المعروف رجلاً لرأیتموه حسناً جمیلاً یسرّ الناظرین.)100
اگر معروف را به صورت انسانى مجسم ببینید, او را با نیکویى و زیبایى مى بینید که تماشا کننده را به مسرت و شادمانى وا مى دارد.
بنابراین معاشرت بر اساس معروف, معاشرتى است که نه تنها از نگاه خردمندان اجنبى که از منظر خود زن نیز زیبا و پسندیده باشد و این نشانه قوامیت است.
3. مبناى سوم جهت دهنده رفتار مرد با زن, مهربانى و دلسوزى است که در قرآن آمده است:
(و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودّة و رحمة)روم/21
از نشانه هاى او این است که ازجنس خودتان همسرانى براى شما آفرید تا در کنار آنها به آرامش برسید و بین شما دوستى و رحمت را حاکم ساخت.
بنابراین قرآن تنها اقدام و برخوردى را به عنوان تجلى گاه قوامیت مى پذیرد که رضاى خداوند, رنگ عدالت, زیبایى معروف و محبت و دلسوزى مرد را همراه داشته باشد.
امیرمؤمنان مى فرماید:
(لاتملّک المرأة من الأمر مایجاوز نفسها, فانّ ذلک أنعم لحالها و أرخى لبالها و أدوم لجمالها فإنّ المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة.)101
زن را به کارى مگمار که خارج از توانش باشد که همانا این با حال زن بیشترین سازگارى را دارد, براى روح او بیشترین آرامش را به ارمغان مى آورد و زیبایى او را پایدارتر مى سازد, بدان دلیل که زن گُل است و نه پهلوان جنگاور!
وقتى از پیامبر(ص) درباره برترى مردان بر زنان پرسیده شد, فرمود:
(کفضل الماء على الأرض, فبالماء تحیى الأرض و بالرجال تحیى النساء) ثمّ تلا هذه الآیة (الرجال قوّامون على النساء)102
فضیلت مرد بر زن مثل فضیلت آب نسبت به زمین است, با آب زمین زنده مى شود و با مردان زندگى زنان به نشاط و شادابى و زایندگى مى رسد. آن گاه پیامبر آیه (الرجال قوّامون على النساء) را تلاوت فرمود.
مسؤولیت سنگین قوامیت اگر به صورت درست انجام پذیرد, سعادت مرد را همراه مى آورد و گرنه مایه خسران او به حساب مى آید: امام صادق(ع) مى فرماید:
(من سعادة الرجل أن یکون القیّم على عیاله.)103
قوامیت برخانواده نشانه سعادت مرد است.
طبق روایتى پیامبر(ص) فرمود: (معلون ملعون من یضیع من یعول)104
کسى که خانواده تحت سرپرستى خود را تباه کند, از رحمت خدا به دور است, از رحمت خدا به دور است.


کلمات کلیدی :

درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها
786